سینمای ایتالیا؛ فراتر از کلیشه‌ها، فراتر از مرزها

اگر بخواهیم سینمای ایتالیا را در یک تصویر خلاصه کنیم، باید آن را همچون کوچه‌پس‌کوچه‌های شهرهای کهن این کشور تصور کنیم؛ گاهی روشن، گاهی مه‌آلود، گاهی پرشور و رنگی، گاهی در سکوتی تلخ و انسانی. سینمای ایتالیا هیچ‌گاه به‌دنبال سرگرم‌کردن نبوده است، بلکه تلاش کرده با پرسش، تجربه، جسارت و تخیل، روح مخاطب را به بازی بگیرد. این سینما، از دل تاریخ پر‌ماجرای کشوری زاده شده که در آن هنر، سیاست، دین و زندگی روزمره همیشه درهم‌تنیده‌ است. به همین دلیل، هر قاب از یک فیلم ایتالیایی، به‌نوعی بازتابی از یک فرهنگ پیچیده، عاطفی و خلاق است.

در طول زمان، فیلم‌سازان ایتالیایی با زبانی ویژه و نگاه‌هایی بسیار متفاوت، موفق شدند نه‌فقط برای مخاطب داخلی، بلکه برای جهان، قصه بگویند. سینمای آن‌ها توانست فراتر از کلیشه‌ها، فراتر از مرزها، در فستیوال‌ها بدرخشد، روی کارگردانان نسل‌های بعد تأثیر بگذارد و حتی ژانرهای تازه‌ای خلق کند. سینمای ایتالیا، به‌جای تکرار، همیشه در جست‌وجوی بازتعریف بوده؛ از خیابان تا رویا، از فقر تا طنز، از سیاست تا شعر.

جریان‌های مهم سینمای ایتالیا

سینمای ایتالیا، در طول قرن بیستم، یکی از مهم‌ترین آزمایشگاه‌های هنری جهان بوده است؛ جایی که فیلم‌سازان نه‌تنها داستان تعریف می‌کردند، بلکه زبان سینما را تغییر می‌دادند. یکی از نخستین و تأثیرگذارترین جریان‌های سینمایی در این کشور نئورئالیسم ایتالیایی بود؛ سبکی که درست پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت و سینما را از استودیوهای تجملی بیرون آورد و به دل خیابان‌ها و زندگی مردم برد. فیلم‌هایی مانند دزد دوچرخه (دسیکا) و رم، شهر بی‌دفاع (روسلینی)، تصویر فقر، بیکاری و تلاش مردم عادی برای را به روی پرده نقره‌ای آورد. این رویکرد آن‌قدر رادیکال بود که بعدها حتی موج نوی فرانسه و سینمای مستقل آمریکا نیز از آن تأثیر گرفتند.

اما ایتالیا فقط خانه واقع‌گرایی نبود. در دهه‌های بعد، فیلم‌سازانی مانند فدریکو فلینی، نئورئالیسم را با خیال، اسطوره، رؤیا و اتوبیوگرافی آمیختند. فیلم‌هایی مثل هشت و نیم یا زندگی شیرین، جهان درونی شخصیت‌ها، خیال‌پردازی‌ها و بحران‌های روحی را با زبانی سینمایی که پیش‌تر دیده نشده بود، روایت کردند. سینمای فلینی از مرزهای عقل و منطق عبور می‌کرد و تبدیل به نوعی ادبیات تصویری شد؛ شاعرانه، تفسیرپذیر و عمیقاً شخصی.

و نباید فراموش کنیم که ایتالیا یکی از خاستگاه‌های اصلی ژانرهای سینمایی پرطرفدار نیز بوده است. وسترن اسپاگتی، زیرژانری از وسترن که در دهه‌ی ۶۰ میلادی محبوب شد، از همین کشور آمد. فیلم‌هایی مانند خوب، بد، زشت با کارگردانی سرجیو لئونه و موسیقی بی‌نظیر انیو موریکونه، نوعی وسترن خشن، بی‌رحم و ضدقهرمان‌محور خلق کردند که الهام‌بخش بسیاری از فیلم‌سازان آمریکایی، از کوئنتین تارانتینو گرفته تا برادران کوئن شد. این ژانر نه‌فقط سرگرم‌کننده بود، بلکه فرم و روایت را به‌طرز چشم‌گیری دگرگون کرد.

همچنین نباید از نقش سینمای مافیایی و جنایی در ایتالیا غافل شد. برخلاف فیلم‌های هالیوودی که مافیا را اغلب در لفافه‌ای از شرافت و جذابیت نشان می‌دادند، فیلم‌های ایتالیایی واقع‌گرایانه‌تر، تلخ‌تر و صریح‌تر به سراغ خشونت، فساد و تأثیر مافیا بر جامعه رفتند. فیلم‌هایی چون گومورا یا مرد سگی مثال‌هایی از این نگاه انتقادی و جدی هستند.

سینمای امروز ایتالیا، با کارگردانانی مثل پائولو سورنتینو یا نانی مورتی، هنوز هم در مرز میان فرم خلاقانه و مضمون‌های اجتماعی حرکت می‌کند. از نگاه طنازانه‌ی سورنتینو به سیاست تا روایت‌های خانوادگی و روان‌شناسانه‌ی مورتی، همه نشان می‌دهند که این سینما هنوز زنده، تفکر‌برانگیز و ریشه‌دار است.

چهار پیشنهاد برای تماشا

دزد دوچرخه (Ladri di biciclette) ۱۹۴۸

روایت زندگی مردی بیکار در رم که پس از پیدا کردن شغل، دوچرخه‌اش که ابزار اصلی کارش است به سرقت می‌رود. تلاش او و پسر کوچکش برای یافتن دوچرخه، داستانی انسانی و بی‌پیرایه از فقر، کرامت و بی‌عدالتی است؛ فیلمی که نئورئالیسم را به اوج رساند و سینمای جهان را متحول کرد.

سینما پارادیزو (Nuovo Cinema Paradiso) ۱۹۸۸

این فیلم عاشقانه‌ای است به سینما و خاطره‌های کودکی. داستان پسرکی در یک دهکده ایتالیایی که با اتاق پروژکتور سینمای محلی و دوستی‌اش با آپاراتچی سالخورده، مسیر زندگی‌اش را پیدا می‌کند. سینما پارادیزو نه‌تنها ادای دینی به دوران طلایی سینما است، بلکه قصیده‌ای لطیف درباره عشق، گذر زمان و وداع با گذشته است.

مرد سگی (Il Divo) ۲۰۰۸

فیلمی جسورانه و چشم‌نواز درباره زندگی جنجالی جولیو آندریوتی، نخست‌وزیر مرموز و پرنفوذ ایتالیا .مرد سگی با نگاهی طنزآمیز و در عین حال تیره، فضای پشت‌پرده‌ی سیاست ایتالیا در دهه‌های پایانی قرن بیستم را به تصویر می‌کشد. سبک تصویری خاص سورنتینو و موسیقی پرتنش، آن را به یکی از متفاوت‌ترین فیلم‌های سیاسی دهه اول قرن ۲۱ تبدیل کرده است.

اتاق پسر (La stanza del figlio) ۲۰۰۱

داستان زندگی یک روان‌درمانگر که درگیر غم از دست دادن پسر نوجوانش می‌شود. فیلم با لحنی آرام، اما تأثیرگذار، روند سوگواری، پذیرش و تلاش برای بازسازی زندگی را به شکلی صادقانه و انسانی به تصویر می‌کشد. نانی مورتی تلاش کرده تا با دوری از ملودرام‌های اغراق‌شده، روایتی عمیق از رنج و رهایی ارائه دهد.

این چهار فیلم و دیگر فیلم‌های تحسین شده ایتالیایی، مانند خوب بد زشت، جاده، مادر من، شب و ... را می‌توانید در صفحه ویژه سینمای ایتالیا (کلیک کنید) در سرویس فیلم و سریال روبیکا تماشا کنید.

ارنست همینگوی؛ نویسنده زندگی‌ها
در میان نویسندگان قرن بیستم، کمتر کسی را می‌توان یافت که زندگی‌اش به‌اندازه‌ی آثارش روایت‌پذیر باشد. ارنست همینگوی، نویسنده‌ی مردان خاموش، قهرمانان زخمی، و شکست‌هایی باوقار، از آن چهره‌هایی‌ است که مرز میان زندگی و نوشتن را پاک کرده بود. او در جبهه‌های جنگ زخمی شد، در کافه‌های پاریس نوشت، در میدان گاوبازی تماشا کرد و در دل طوفان دریا با شخصیت‌هایش جنگید. برای همین است که داستان‌هایش همیشه بوی خون، نمک، دود و سکوت می‌دهند.
«پیرپسر»؛ ماندگار در سینمای ایران
در میان فیلم‌هایی که هر سال در سینمای ایران ساخته می‌شود، تعداد آثاری که با جسارت فرمی و محتوایی بیرون از الگوهای معمول ساخته شوند، انگشت‌شمار است. پیرپسر یکی از همان استثناهاست؛ فیلمی که نه صرفاً برای گیشه ساخته شده و نه برای جشنواره، بلکه انگار از دل یک دغدغه‌ جدی آمده و تلاش کرده در فرم، روایت و تصویر، چیزی بیشتر از «معمول» باشد. فیلم در میانه سینمای ایران ایستاده اما شبیه آن نیست؛ یک درام روان‌کاوانه، تیره، و از نظر بصری جسور، که ریشه در جهان درونی شخصیت‌هایش دارد.
فیلم بهشت (Eden)؛ برای رویایی نافرجام!
بیش از یک قرن پیش، کشتی بیگل با داروین جوان به جزایر گالاپاگوس رسید. جایی دورافتاده، پوشیده از ساکنان پوشش گیاهی بکر و موجودات عجیب و غریب که بعدها زیربنای نظریه تکامل شد. نظریه‌ای که از دل مشاهده‌ زندگی در انزوا زاده شد؛ از میان تفاوت‌های ریز و اما تعیین‌کننده. گالاپاگوس، از آن پس به استعاره‌ای از جدال بقا، دگردیسی و پیچیدگی طبیعت انسان بدل شد.
به بهانه اکران فیلم «سوپرمن»/ پسر کریپتون؛ قهرمانی برای تمام فصول
با اکران فیلم جدید «Superman» به کارگردانی جیمز گان، بار دیگر نگاه‌ها به یکی از قدیمی‌ترین و نمادین‌ترین چهره‌های دنیای ابرقهرمانی جلب شده است؛ سوپرمن. ابرقهرمانی که برای بسیاری یادآور مفاهیمی چون امید، عدالت و قدرت درونی است، حالا فرصتی تازه یافته تا با نسل جدید تماشاچیان روبه‌رو شود؛ نسلی که شاید او را از دل تصویرهای دیجیتال، انیمیشن‌ها یا اقتباس‌های سینمایی اخیر شناخته باشد.