اگر دهه شصت و هفتاد را دوران شکلگیری و تثبیت کمدیهای اجتماعی در سینمای ایران بدانیم، دهه هشتاد نقطه اوج و تنوع این ژانر بود. فیلمسازان در این دوره، جسارت بیشتری پیدا کردند و کمدی را از سطح شوخیهای روزمره فراتر بردند؛ بعضی به سراغ موقعیتهای تاریخی و سیاسی رفتند، برخی کمدیهای موزیکال را آزمودند و عدهای هم تضادهای فرهنگی و طبقاتی را دستمایه خنده و نقد قرار دادند. نتیجه، آثاری شد که هم توانستند تماشاگر عام را بخندانند و هم نگاه نقادانهای به جامعه داشته باشند. از همین نقطه است که «سنپترزبورگ» به عنوان یکی از کمدیهای متفاوت و هوشمندانه، آغازگر نیمه دوم فهرست ما میشود.
۶-سنپطرزبورگ (بهروز افخمی – ۱۳۸۸)
«سنپطرزبورگ» (۱۳۸۸) یکی از کمدیهای متفاوت سینمای ایران است که با فیلمنامه پیمان قاسمخانی شکل گرفته؛ همان قلمی که بارها در ترکیب طنز و موقعیتهای اجتماعی امتحان خود را پس داده است. فیلم داستان دو مرد سادهدل و فرصتطلب را روایت میکند که ناخواسته درگیر ماجرای جستوجوی گنجی تاریخی میشوند؛ گنجی که ریشهاش به سالهای انقلاب روسیه و سرنوشت اشیای قیمتی تزارها بازمیگردد. همین تضاد میان گذشتهای پرهیاهو و روزمرگی شخصیتهای معمولی، بستری برای شکلگیری موقعیتهای کمیک و پرجزئیات میسازد.
قدرت اصلی «سنپترزبورگ» در فیلمنامه چندلایه و شوخیهای موقعیت است که بهجای اتکا به لودگی یا شوخیهای دمدستی، بر تضاد شخصیتها و پیچیدگی موقعیتها بنا شده است. ریتم تند فیلم، همراه با حضور بازیگران کاربلدی چون محسن تنابنده، پیمان قاسمخانی، شیلا خداداد و سروش صحت، توانسته لحظات سرگرمکننده و ماندگاری خلق کند. «سنپطرزبورگ» نمونهای از کمدی هوشمندانه است که در عین خنداندن، روایتی طعنهآمیز از تاریخ، قدرت و طمع انسانی ارائه میدهد و همچنان یکی از آثار شاخص دهه هشتاد در گونه کمدی به شمار میآید.
۷-ورود آقایان ممنوع (رامبد جوان – ۱۳۸۹)
«ورود آقایان ممنوع» یکی از آن کمدیهایی است که نشان داد میتوان با یک ایده به ظاهر ساده، تماشاگر را دو ساعت خندان نگه داشت. ماجرا در مدرسهای دخترانه رخ میدهد؛ جایی که مدیر سختگیر و سنتیاش اجازه ورود هیچ مردی را نمیدهد، اما با ورود ناخواسته یک دبیر شیمی تازهکار، همهچیز به هم میریزد. از همان آغاز، تضاد فضای زنانه مدرسه با حضور یک مرد غریبه، منبع اصلی موقعیتهای کمیک است و فیلمنامه پیمان قاسمخانی با ریزبینی خاص خود این تضاد را به موقعیتهای هوشمندانه و بهیادماندنی تبدیل میکند.
اما چیزی که فیلم را از یک کمدی معمولی فراتر میبرد، اجرای هنرمندانه بازیگران است. رضا عطاران با حضور کاریزماتیکش بیوقفه موقعیتها را شیرین میکند و ویشکا آسایش در نقش معاون مدرسه، یکی از بهترین بازیهای کمدی کارنامهاش را ارائه میدهد. انرژی و ریتم بالای فیلم، شوخیهای موقعیتمحور و فضاسازی پرجزئیات باعث شد «ورود آقایان ممنوع» در همان سال به یک پدیده تبدیل شود؛ فیلمی که نشان داد طنز ایرانی هنوز هم میتواند هم خنده بسازد و هم نقد اجتماعی نرم و نامحسوس را در دل خود جای دهد.
۸-اسب حیوان نجیبی است (عبدالرضا کاهانی – ۱۳۸۹)
«اسب حیوان نجیبی است» یکی از متفاوتترین تجربههای کمدی در سینمای ایران است؛ فیلمی که بیش از آنکه بر شوخیهای دمدستی و موقعیتهای ساده تکیه کند، طنزش را از دل موقعیتهای تلخ اجتماعی بیرون میکشد. کاهانی در ادامهی مسیر خاص خود در پرداختن به واقعیتهای جامعه، این بار داستان مردی زندانی را روایت میکند که با لباسی شبیه پلیس برای یک روز از زندان بیرون میآید و همین ماجرا دستمایهای برای نمایش لایههای پنهان شهر و آدمهایش میشود.
در مرکز این روایت، رضا عطاران قرار دارد؛ بازیگری که با ترکیب بینظیر طنز و تلخی، شخصیت اصلی را به موجودی بهیادماندنی تبدیل میکند. او نه قهرمان است و نه ضدقهرمان؛ بلکه مردی عادی است که در یک موقعیت غیرعادی گیر افتاده و با زیرکی و تردستی سعی میکند از موقعیتها سود ببرد. همین دوگانگی، فیلم را از کمدیهای مرسوم متمایز میکند و باعث میشود تماشاگر هم بخندد و هم لحظهای بعد به فکر فرو برود.
«اسب حیوان نجیبی است» در زمان خود با واکنشهای متناقضی روبهرو شد؛ برخی آن را نقدی صریح بر وضعیت اجتماعی دانستند و برخی هم با فضای تلخش کنار نیامدند. اما امروز، بعد از گذشت سالها، میتوان آن را نمونهای شاخص از کمدی تلخ در سینمای ایران دانست؛ فیلمی که نشان داد میتوان خندید و در همان لحظه زهرخند هم زد.
۹-در مدت معلوم (وحید امیرخانی – ۱۳۹۴)
«در مدت معلوم» از آن دسته کمدیهای اجتماعی است که تلاش میکند دست روی یکی از حساسترین و پرچالشترین مسائل جامعه بگذارد و در عین حال با زبان طنز روایت کند. فیلم درباره روابط عاطفی و زناشویی است؛ موضوعی که معمولاً یا به شکل جدی و سنگین در سینمای ایران مطرح میشود یا به کلی نادیده گرفته میشود. اما امیرخانی این جسارت را دارد که آن را به بستری کمیک بیاورد و با موقعیتهای طنز، گرههای اجتماعی و فرهنگی پیرامون آن را به تصویر بکشد.
آنچه «در مدت معلوم» را ویژه میکند، تلاشش برای ایجاد گفتوگو درباره مسائلی است که معمولاً به سکوت یا شوخیهای سطحی سپرده میشوند. فیلم از شوخیهای دمدستی و کلیشههای کمدی رایج فاصله میگیرد و در عوض به سراغ موقعیتهایی میرود که ریشه در زندگی واقعی آدمها دارد؛ موقعیتهایی که تماشاگر ایرانی هم آنها را میشناسد و هم با آنها دستوپنجه نرم کرده است. همین واقعگرایی در کنار لحظات کمیک، باعث میشود فیلم با وجود همه نقدهایی که به آن وارد شد، جایگاه ویژهای در میان کمدیهای معاصر پیدا کند.
۱۰-صبحانه با زرافهها (سروش صحت – ۱۴۰۳)
سروش صحت در «صبحانه با زرافهها» بار دیگر نشان میدهد که به دنبال کمدی صرفاً سرگرمکننده نیست، بلکه به ترکیبی از طنز، فلسفه و دغدغههای انسانی علاقه دارد. فیلم او از دل موقعیتی روزمره شروع میشود؛ جمعی از دوستان در یک مراسم عروسی که با شوخیها و رفتارهای تند و بیپروا پیش میرود. اما همین موقعیت خیلی زود به مسیری غیرمنتظره تغییر جهت میدهد و فیلم از سطح یک کمدی معمولی فراتر میرود.
صحت در این فیلم سه لحن متفاوت را در کنار هم قرار میدهد؛ ابتدا طنزی که بر مبنای روابط دوستانه و رفتارهای اغراقآمیز بنا شده، سپس کمدی فلسفی که با ورود شخصیت «دکتر» (هادی حجازیفر) به داستان شکل میگیرد و در نهایت فضایی تأملبرانگیز و حتی عرفانی که فیلم را با مفهومی درباره بیاهمیتی مرگ و زندگی جمع میکند. این تغییر لحنها، هرچند انسجام روایت را تا حدی متزلزل میکند، اما از فیلم اثری متفاوت میسازد که نمونه مشابهی در سینمای کمدی ایران ندارد.
«صبحانه با زرافهها» بیش از هر چیز بر دوش بازیگرانش استوار است؛ بهرام رادان در یکی از بهترین نقشهای سالهای اخیرش ظاهر میشود و هادی حجازیفر هم به شخصیت «دکتر» عمقی میبخشد که فیلم را به یک کمدی فلسفی نزدیک میکند. کنار آنها هوتن شکیبا و بیژن بنفشهخواه با همان انرژی آشنا فضای فیلم را پر میکنند. صحت در این فیلم تلاش کرده است چیزی بسازد که هم خنده داشته باشد و هم مکث؛ اثری که در پسِ شوخیها، معنایی درباره زیستن و بیاعتنایی به مرگ را جستوجو میکند.
در مرور این فهرست، یک الگوی روشن به چشم میآید: اوجِ کمدیِ اندیشمند و پرمخاطبِ ایران در دهه هشتاد شکل گرفت؛ دورهای که فیلمنامهنویسان و فیلمسازان با تکیه بر موقعیتهای دقیق، تیپسازی حسابشده و نقد اجتماعیِ نرم، هم خنداندند و هم تصویری ماندگار از زیست شهری ارائه کردند. از اواخر همان دهه به بعد، کمدیِ بدنه آرامآرام به سمت شوخیهای آسان و لحن ویترینی رفت؛ نتیجه این شد که در دهه نود سهم آثار خلاق و ماندگار کمتر شد و کمدیها بیش از پیش به فروش لحظهای و وایرالشدن کوتاهمدت تکیه کردند، هرچند استثناهایی که مسیر متفاوتی رفتند هنوز هم امید را زنده نگه میدارند.
این افول، مطلق و قطعی نیست؛ هرجا که فیلمنامه جدی گرفته شده، بازیگری هدایتشده و نگاه اجتماعی از دل موقعیت بیرون آمده، همان جرقهها دوباره دیده میشود. شاید پاسخ، بازگشت به همان ترکیب باشد: قصه خوب در کنار جسارت فرمی و رصد دقیق زمانه. این سهگانه است که کمدی را از مصرف روزانه جدا میکند و به «اثرِ ماندگار» بدل میسازد.
اگر علاقه دارید این مسیر پر فراز و نشیب را دوباره تجربه کنید، میتوانید فیلمهای این فهرست را در سرویس فیلم و سریال روبیکا (کلیک کنید) تماشا کنید.