در بازخوانی تاریخ سینمای ایران، بعضی فیلمها فقط روایت یک دوره نیستند؛ بلکه تصویری پیشگویانه از آیندهاند. «بیپولی» حمید نعمتالله یکی از همین نمونهها است؛ فیلمی که در سال ۱۳۸۸ ساخته شد، اما حالا، با فاصلهای بیش از یک دهه، بیش از همیشه امروزی به نظر میرسد. بحران مالی، فرسایش آرام طبقه متوسط، نمایش فشارهای پنهان زندگی شهری و تلاش اضطرابآلود آدمهایی که میخواستند با هر قیمتی ظاهر آبرومندشان را حفظ کنند، حالا برای ما فقط موضوعات یک فیلم نیستند؛ تجربهای روزمره، ملموس و عمومیاند. «بیپولی» در زمانی ساخته شد که نشانههای این بحران هنوز در سطحی محدود دیده میشد، اما فیلم با دقتی غریزی، مسیر سقوط را تصویر کرد؛ سقوطی که بعدها، در دهه ۹۰ به واقعیت زندگی هزاران خانواده شهری تبدیل شد.
امروز که به «بیپولی» نگاه میکنیم، فیلم نه صرفاً یک روایت جذاب درباره بحران مالی یک زوج، بلکه نوعی هشدار زودهنگام به نظر میرسد؛ هشدار نسبت به طبقهای که زیر فشار اقتصادی نازک میشود، نسبت به نسلی که میان رویای پیشرفت و واقعیت معاش گیر کرده، نسبت به جامعهای که حفظ ظاهر در آن مهمتر از توان واقعی زندگی است. شاید همین ویژگی پیشبینانه است که «بیپولی» را از محدودهی یک فیلم اجتماعی فراتر میبرد و آن را به سندی فرهنگی تبدیل میکند؛ سندی که نشان میدهد چگونه سینما، پیش از آنکه بحرانها در آمار و تیترها دیده شوند، آنها را در جزئیات زندگی شخصیتهایش ثبت کرده است.
«بیپولی» چگونه آینده را پیشبینی کرد؟
خوانشی دوباره از فیلمی که سقوط طبقه متوسط را سالها زودتر روایت کرد
وقتی امروز «بیپولی» را دوباره میبینیم، چیزی فراتر از یک فیلم اجتماعیِ خوشریتم و خوشساخت کشف میکنیم. فیلم نعمتالله در سال ۱۳۸۸ فقط روایت یک زوج گرفتار بحران مالی نبود؛ نقشهای ابتدایی از آینده نزدیک بود. آیندهای که در آن طبقه متوسط شهری، همان طبقهای که ایرج (بهرام رادان) و شکوه (لیلا حاتمی) نمایندهاش هستند، بهتدریج زیر فشار مالی، تورم و بیثباتی اقتصادی فرسوده شد. فیلم بیآنکه بخواهد، «نشانهشناسی» دورانی را ثبت کرد که سالها بعد به بحران واقعی تبدیل شد.
۱) سقوط طبقه متوسط
ایرج مردی فقیر نیست؛ طراح لباس است، سابقه دارد، اعتمادبهنفس دارد، خود را جدا از «قشر پایین» میبیند و زندگی آبرومندانهای ساخته است. اما همهچیز بر لبهی تیغ است؛ یک اخراج، یک چک برگشتی، یک هزینه بیمارستان و ناگهان همه چیز فرو میریزد. این دقیقاً همان الگویی است که از ابتدای دهه ۹۰ به واقعیت حاکم بر جامعه تبدیل شد. طبقهای که در ظاهر هنوز «زندگی میکرد» اما در باطن با کوچکترین بحران مالی از هم میپاشید. نعمتالله سالها پیش از این فروپاشی گسترده، لحظهی رسیدن طبقه متوسط به «لبه پرتگاه» را با دقتی موشکافانه ثبت کرده بود؛ بی آنکه فیلمش تبدیل به اثری تلخمزاج شود.
۲) فقر پنهان و مصرفگرایی
یکی از نکات حیرتانگیز «بیپولی»، ثبت «فقرِ پشتظاهر» است. اینکه کاراکترها فقیر نیستند، اما پول هم ندارند. خانه، تلویزیون بزرگ، ماشین اقساطی، لباسهای مرتب، همهچیز هست جز ثبات مالی. این همان وضعیتی است که امروز در اقتصاد ایران با اصطلاح «طبقه متوسطِ فقیرشده» شناخته میشود. ایرج از بالا آمدن نمیترسد، از برگشتن میترسد. از دسترفتن آبرو. از لو رفتن بحران. این ترس مداوم، این حفظ ظاهر بیوقفه، نهتنها موضوع فیلم است بلکه سالها بعد به یک واقعیت فرهنگی تبدیل شد. انگار فیلم ثبت کرده بود که جامعه پیش از هر بحران اقتصادی، بحران «نمایش» را تجربه میکند.
۳) فشار روانی، شرم اقتصادی و بحران هویت
ایرج فقط پولش را از دست نمیدهد؛ «خودش» را هم از دست میدهد. شغلش بخش مهمی از هویتش است و وقتی آن را از دست میدهد انگار ستون فقرات شخصیتش فرو میریزد. شرم اقتصادی، پنهانکاری، اجبار به دروغگویی، فرار از مواجهه با همسر و رفتن به یک دفتر متروک برای حفظ ظاهر، اینها نه فقط کنشهای دراماتیک یک فیلماند، بلکه یک پیشبینی از روانشناسی طبقه متوسط دهه ۹۰ و ۱۴۰۰به شما میآیند. امروز مفاهیمی مثل «افسردگی اقتصادی» یا «شرم مالی» به ادبیات عمومی جامعه وارد شدهاند؛ چیزهایی که «بیپولی» بیش ده سال قبل از فراگیر شدنشان تصویرشان را ساخته بود.
۴) طنز تلخ بهعنوان ابزار ثبت بحران
نعمتالله بحران را فریاد نمیزند؛ با طنزی تلخ، آرام و گاهی ابزورد نشانش میدهد. چیزی که امروز در بازخوانی فیلم میبینیم این است: جهان ایرج آنقدر عجیب شده که طنز، تنها راه تحمل آن است. فیلم در مرز باریک بین کمدی و تراژدی حرکت میکند و این نوسان لحن، نه ضعف فیلم بلکه انتخابی هوشمندانه است. درست مثل امروز که بسیاری از تلخترین واقعیتهای زندگی ، ناخواسته رنگی از طنز پیدا کردهاند.
«بیپولی» فقط داستان یک زوج گرفتار نیست؛ سندی است از دورانی که تازه داشت شروع میشد. فیلم نشان میدهد چگونه یک جامعه پیش از سقوط، لبخند میزند، شوخی میکند و بحران را با ظاهر زندگی میپوشاند. امروز که دوباره فیلم را میبینیم، متوجه میشویم نعمتالله فقط یک داستان نساخت؛ تصویری ساخت که سالها بعد، واقعی شد.
بازیهایی که «بیپولی» را ماندگار کردند
«بیپولی» از همان ابتدای روایت نشان میدهد که چرا حمید نعمتالله توانسته یکی از متمایزترین جهانهای سینمایی دو دهه اخیر را بسازد. فیلم نه یک قصه سرراست درباره سقوط مالی است و نه یک کمدی اجتماعی معمولی؛ بلکه روایتی موجدار و زنده از طبقهای است که آرامآرام زیر فشار اقتصادی فرسوده میشود اما همچنان تلاش میکند ظاهر زندگیاش را حفظ کند. سبک روایت فیلم، ترکیبی از طنز تلخ، لحظات ابزورد و واقعگرایی است؛ لحنی که نه کاملاً خندهدار است و نه اجازه میدهد تلخی وضعیت بر مخاطب آوار شود. نعمتالله و مقدمدوست با کنار هم قرار دادن خردهموقعیتها، رفتوبرگشتهای نامرئی و روایتهایی که از دل روزمرگی بیرون کشیده شدهاند، جهانی میسازند که نسبتا واقعی و ملموس است.
در چنین ساختاری، بازی بازیگران نقشی اساسی در زنده نگهداشتن جهان فیلم دارد. لیلا حاتمی در یکی از متفاوتترین نقشآفرینیهایش، زنی را تصویر میکند که هم زیر فشار مالی در حال خرد شدن است و هم در برابر فروپاشی زندگی مشترکش مقاومت میکند. بازی او ترکیبی است از خشم فروخورده، نگرانی، لجاجت و عشق و همین پیچیدگی باعث میشود شکوه نه یک تیپ، بلکه شخصیتی تمامعیار باشد که فراز و فرودهایش کاملاً قابل باور است. بهرام رادان نیز ایرج را نه بهعنوان یک مرد شکستخورده، بلکه بهعنوان مردی که غرورش در حال فروپاشی است بازی میکند. شرم او، دروغهای کوچک، تلاش برای حفظ ظاهر و واکنشهای لحظهایاش، همه نشان از درکی عمیق از جهان فیلم دارد. رادان در «بیپولی» واقعیتر از همیشه دیده میشود؛ مردی که نمیخواهد ببازد، اما زندگی لحظهبهلحظه او را عقب میراند.
بازیگران مکمل نیز ستونهای پنهان فیلماند؛ از سیامک انصاری با اجرای کمیک تلخش گرفته تا حبیب رضایی، بابک حمیدیان و امیر جعفری. نعمتالله همیشه استاد هدایت نقشهای فرعی است و اینجا هم اجازه میدهد کوچکترین شخصیتها هم حضور معناداری در جهان فیلم داشته باشند. همین حضورهای فرعی است که روایت را پُر میکند و جهان «بیپولی» را وسیعتر از داستان یک زوج میسازد. در کنار همه اینها، سبک روایت فیلم، این نوسان دائمی میان طنز و تلخی، باعث میشود «بیپولی» چیزی فراتر از یک فیلم درباره بحران مالی باشد؛ روایتی انسانی از ازهمپاشیدن تدریجی یک طبقه و تلاش بینتیجهاش برای حفظ ظاهر. شاید به همین دلیل است که فیلم امروز، بیش از زمان اکرانش، قابلدرک و قابل لمس است؛ چون با دقتی کمنظیر حالوهوایی را ثبت کرده که بعدها به تجربه عمومی جامعه بدل شد.
· تماشای رایگان فیلم «بیپولی» در روبیکا